“مسلمونا لازم نیست در باره مسیحیت بد بگن تا خودشون را خوب نشون بدن.
به من بگید تو کدوم کشور مسلمان دمکراسی هست
تو کدوم کشور مسلمان حقوق زنان واقلیت قومی و زبانی و جنسی رعایت میشه
تو کدوم کشور مسلمان حقوق زنان برابر حقوق مردان است
تو کدوم کشور مسلمان حقوق اپوزیسیون سیاسی برسمیت شناخته شده
شما به کرات تو خیابونهای اروپایی مسیحی می بینید که مسلمانان اجازه داشتن مسجد و حتی تبلیغ اسلام تو خیابونها را دارن. تو کشورهای مسیحی زنان مسلمون حق پوشیدن لباس اسلامی خود را دارند اما تو کدوم کشور مسلمون به یک مسیحی یلا بهایی یا یهودی اجازه میدن که تو خیابون بیاد و مذهب مسیحی یا یهودی یا بهایی خودش را تبلیغ کنه
به کدام زن مسیحی و غیر مسلون اجازه میدن که پوشش آزاد خودش را داشته باشه
باور کنید نفرتی که نسبت به اسلام در دل مردم به جان آمده از اسلام در کشوری مثل ایران و حتی مردم جهان شعله کشیده بساط اسلام شما را بر هم خواهد زد
امروز موج موج ایرانیان مسیحی میشن
و اینم مبارک باد.”
تعجب نکنید . نوشته بالا ابراز محبت های یکی از دوستان مسیحی به بنده است. وقتی داشتم این نوشته را می خواندم حوادث چند سال اخیر مانند فیلم کوتاهی از جلوی چشمانم عبور می کرد. از جنایاتی که برخی از مسیحیان در عراق کردند. در افغانستان . در پاکستان به طوری که با هواپیمای بی سرنشین دویست کودک و زن بی گناه را به خاک و خون کشیدند و اکنون مروه شربینی. شهید حجاب.
دوست عزیز من
می بینم که خیلی دلتان برای زنان می سوزد. همان طور که الکسی همان مسیحی هم کیش شما در آلمان هجده ضربه چاقو به پیکر زنی فرو کرد که مسیحی نبود و در اقلیت بود. اقلیتی که هیچ زحمتی برای کسی نداشت و فقط می خواست حجاب داشته باشد.
از حقوق اپوزیسیون می گویید. همان اپوزیسیونی که چندین خانه تیمی از آن ها در ایران با اسلحه و مهمات کشف شد و با همین اسلحه ها مردم بی گناه در تهران را می کشتند و به گردن این و آن می انداختند.
فرمودید ما به کرات در خیابان های اروپایی مسیحی می بینیم که مسلمانان اجازه تبلیغ اسلام را دارند. دوست گلم آلمان هم از همین کشورهای اروپایی مسیحی است و بانو شربینی نه قصد تبلیغ اسلام داشت نه می خواست مسجد داشته باشد و نه مزاحم کسی بود. فقط می خواست حجاب داشته باشد که شما در این حد را هم برنتابیدید و او را به بدترین و رسواترین وجه ممکن کشتید.
فرمودید: (تو کشورهای مسیحی زنان مسلمون حق پوشیدن لباس اسلامی خود را دارند)
این قسمت نوشته شما واقعا خنده دار است . خنده تلخ . خنده ای که از گریه هم غم انگیزتر است . بسیار هم غم انگیز. مروه یکی از این زن ها بود. آیا حق پوشیدن لباس اسلامی را به او دادید. او در مقابل قاضی داشت سخن می گفت. شما مسیحیان نه تنها او را کشتید بلکه صبر کردید تا قاتلش با حوصله ?? ضربه چاقو به او بزند تا حتی با جنینی که در رحمش بود و بی گناه تر از او دیگر کسی نبود ، کشته شود. حتی وقتی که همسرش خواست از او دفاع کند ، پلیس مسیحی شما همسرش را نشانه رفت و اکنون در کما به سر می برد. و این همه جنایت را شما دوستان مسیحی در برابر چشمان پسر بچه او کردید تا شاهد این ماجرا باشد به جرم این که مادرش خواسته باحجاب باشد. این همه جنایت را مسیحانه نه مسیحیانه مرتکب شدید و اکنون در غم حقوق زن مثلا به سوگید. وای بر شما.
فرمودید: (باور کنید نفرتی که نسبت به اسلام در دل مردم به جان آمده از اسلام در کشوری مثل ایران و حتی مردم جهان شعله کشیده بساط اسلام شما را بر هم خواهد زد)
بله . دود نفرت وقتی که برخیزد سوی چشم ها را می گیرد و معلوم نیست از کدام سو است. بله درست است . دود نفرت برخواسته است اما شعله آن از جایی نزدیک تر هاست. اسلام بر بلندای عشق است . یعلو و لا یعلی علیه. جمله ای که گفتید را یکی از سران شرک 1400 سال پیش در یکی از جنگ ها به رخ محمد فدایش شوم می کشید. ولی مشرکان می میرند و او هم مرد . تعفن کرد . همه از اندیشه های عفنش ، متنفر شدند و هنوز همان شعار طور دیگری زمزمه می شود. اگر ابوجهل می دانست 1400 سال بعد محیطی مجازی خواهد بود و شعارش را حتی مدعیان خداپرستی ، به این و آن ایمیل می کنند ، شادمانه ، امیدوارانه تر و در رقص می مرد.
تو را به مسیح چشمانتان را به واقعیت ها باز کنید. همین چشم های بسته است که پیشگویی هایی نوستر آداموسانه را می بیند و سخن از نفرت می گوید ، حال آن که اگر چشم ها باز باشد ، جور دیگری خواهد دید.
فرمودید: (امروز موج موج ایرانیان مسیحی میشن)
اگر منظور شما مبشر مسیحی ، از مسیحی شدن ، مسیحی شداندن به ضرب چاقو باشد ، بعید نیست که چنین باشد. مشت نمونه خروار است. تا بوده چنین بوده.
من به شما دوست عزیزم نصیحت برادرانه می کنم. نه شما را می شناسم . نه کینه ای از شما دارم . نه نصیحتم به شما نفعی برایم دارد و نه ضرری. فقط دلسوزانه می گویم . کمی به خود بیاندیش . ببین کجا هستی. ندای حقیقت خواهانه عیسای مسیح (فداش شوم) را دریاب. مسیح بیش از آن که از داستان صلیب خون دل ریخته باشد ، برخی رفتارهای کژ و ناراست خون بر چشمانش نشانده.
مسیح مهربانم ، برخی درک نمی کنند و نمی فهمند . من از شما پوزش می خواهم . اشک می ریزم و از تو پوزش می خواهم . مهربان من شرمنده روی توام که قومی که عشق تو را بر آواز و دهل می کنند ، شرمگنانه ، گرد خجلت بر نام مسیحاییت می نشانند . فدای تو روح خدا شوم. به تنها کودک باقی مانده مروه صبری بی بدیل ببخش و همسرش را شفا ده. جفاکاران را نیز به خاک سیاه رسوایی بنشان . نامت پر جلال باد.